اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

اينك شوكران3 ايوب بلندي به روايت همسر شهيد اينك شوكران3 ايوب بلندي به روايت همسر شهيد


۱ جلد كتاب
۲۶,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : زينب عزيز محمدي
انتشارات : روايت فتح
[ بازديد : ۶۱۴۲ بار ]

�چه قدر ناز آدم های مختلف را سربستری كردن های ایوب كشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر مسئولی را گیر می آوردم، برایش توضیح می دادم كه نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است. مراقبت های خاص خودش را می خواهد. به روان درمانی وگفتاردرمانی احتیاج دارد نه این كه فقط مقدار قرص هایش كم و زیاد شود. این تنها كاری بود كه مددكارها می كردند. وقتی اعتراض می كردم، می گفتند �به ما همین قدر حقوق می دهند.� این طوری ایوب به ماه نرسیده دوباره بستری می شد.

اگر آن روز دكتر اعصاب و روان من را از اتاقش بیرون نكرده بود، هیچ وقت نه من و نه ایوب برای بستری شدن هایش زجر نمی كشیدیم. وضعیت عصبی ایوب باز هم به هم ریخته بود. راضی نمی شد با من به دكتر بیاید. خودم وقت گرفتم تا حالت هایش را برای دكتر شرح بدهم و ببینم قبول می كند در بیمارستان بستریش كنم یا نه، نوبت من شد. وارد اتاق دكتر شدم.

دكتر گفت �پس مریض كجا است؟�

گفتم �توضیح می دهم، همسر من...�

امتياز :